علیعلی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
مسیحمسیح، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
سارهساره، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
نی نی وبلاگم.نی نی وبلاگم.، تا این لحظه: 1403 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
بابا حسینبابا حسین، تا این لحظه: 1402 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 1403 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

روزهای زندگی بچه های من

مامان گاهی عصبانی،،، اکثرا مهربون

کیف و کتاب مدرسه 🦸🏼‍♀️

1400/7/10 7:15
نویسنده : مادر خانه دار
114 بازدید
اشتراک گذاری

🍁ساره عزیزم صبح چهارشنبه ۳۱ شهریور قرار بود کتابهایش را از مدرسه تحویل بگیره .من زانوی پای  چپم درد گرفت و صبح با بابا رفتیم دنبال عکس گرفتن و دکتر .

بعد که اومدیم ساره گفت که تنها نمیره مدرسه.با بابا رفت .البته چند تا از همکلاسی‌های پارسالش را دیده بود اما زیاد تحویلشون نگرفته بود😉می‌گفت دستم را زیر چادرم قایم کردم که کسی نبینه .بعد که اومدن علی برای کتابهای ساره ذوق میکرد .

عصر علی توی مدرسه جلسه داشت و بابا رفت .کتابهای علی را هم داده بودن .فکر میکردم علی ذوق نداره برای مدرسه اما با دیدن کتاب ها کلی ذوق کرد و یکی یکی ورقشون میزد .برای علوم ذوق میکرد .

می‌گفت من نه کتابهایم را جلد میکنم و نه توی اونها چیزی می‌نویسم.میخام نو نو باشن😍فرداش خونه مادر بودیم .با بابا بردیمش برایش کیف مدرسه بخریم .اما دلش از قبل کیف مثل عرفان😉میخواست و خرید .من هم گفتم این هدیه کلاس اولیت باشه.کلی ذوق این کیف را داشت .تولد نیکان اصلا از خودش جداش نکرد و مدام به من اظهار لطف و تشکر میکرد .به شوخی بهش گفتم اگه مدرسه ها باز شد مداد و پاک کن را تو کیف بذار و کتابها را تو پلاستیک و برو مدرسه .مثل همیشه نگام و کرد و گفت : مسخره .

پسر خوب و مهربانم امیدوارم همیشه خوشحال و شاد باشی .

راستی گوشه کیف خورد به خامه های  کیک و عصبانی شدی که باید مثل اولش بشه .من شستمش و مثل اولش شد .

دلیلی هم برای عصبانی شدن نبود 🤭

🤭ببخشید علی جون این عکس را جوری استیکر گذاشتم رو صورتت که خودم هم دوست ندارم.و خنده ام میگیره .

اما پیش خودم گفتم شاید حریم خصوصی شما باشه و بعد بگید دوست نداشتیم عکس بذاری.😘

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)