یه روز تعطیل
قرار شد بریم گردش(۱۴۰۱/۲/۲۲پنجشنبه) ....حسین پیشنهاد رفتن به کوه را دادند و من گفتم بچه ها راه نمیان ..😑
رفتیم سمت استان چهار محال .تالاب گندمان ..کوه کلار ...
ساره یه کم غر غر کرد ،مسیح اصلا راه نرفت و روی دوش حسین بود ...علی بساز بود😇
یه کم رفتیم بالا .به چشمه آب که رسیدیم ساره میگفت اینجا که خیلی قشنگه چرا من غر زدم🤭
ناهار را ماکارونی ،کنار آب و لاله های واژگون خوردیم .
👇مسیح عزیزم کنار پدر نماز میخونه .
شب را قرار شد ارمند بمونیم ..باز مخالفت ساره و عادت کردن ما ....
بهونه داشت که مشق ننوشتم .🤕
رسیدیم و خوشحال بود .
فردا صبح هم رفتیم روستای دوپلان .پل معلق ،
و طبق قولی که به ساره بانو داده بودیم ساعت ۲ خونه بودیم ..
خدا را شکر که بهتون خوش گذشته بود ..😍
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی