کفش ملی
عصر ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ یکشنبه بابا اومد خونه و گفت کفش های که قبلاً از کفش ملی خرید و پس داد حالا باید بریم به جایش کفش برداریم .خیلی حوصله نداشتم روزه بودم و یه کم سرم درد میکرد .اما به پیشنهاد بابا سریع افطاری را جمع کردم برا بیرون( عاشق این هنر خودمم🤗)
ساره کفشی را که قبلاً دوست داشت خرید .قیمتش یه کم بالا بود (۳۰۰ هزار تومان) علی هم صندل برداشت .
البته همونجا پوشیدید .اما یادم رفت عکس بگیرم .بعد رفتیم خونه پاکدل توت چیدیم و افطاری را دانشگاه خوردیم .البته ساره جون هم رفت پیش دوستش عسل ...
بستنی محفل هم بعد افطار رفتیم .حیف که عکس نگرفتم .
امیدوارم که همیشه خوشحال و شاد باشید عزیزای دلم .😘
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی