روزه اولی

ساره مهربونم سلام .

امیدوارم وقتی این نامه را میخونی همچنان نسبت به واجبات دینی مقید باشی. امروز سومین روزه واجبت را هم گرفتی.مبارک باشه عزیزم❤️روز اول را خوب بودی اما دوستت عسل که تا ظهر روزه بود عصر رفته بود بازی و بعد نتوانسته بود تحمل کنه و روزه را خورده بود.  و شما انگار دیدی اون این کار را کرده شروع کردی به اینکه من تحمل ندارم ۳۰ روز روزه بگیرم .!! چرا خدا نگفته هر ماه ۲ یا۳ روز روزه بگیریم !!!!!

روز دوم مدام گفتی گشنه ام .صبر را برایت گفتیم .دانیال هم روزه بود و از پشت تلفن خاله گفت که اون هم داره این کارا را می‌کنه !!!

و تو خنده ات گرفت از کارهای دانیال 🤩

گفتی فکر میکردم آسونه یک ماه روزه بگیرم اما الان دیدم سخته !!

البته امروز علی را اذیت میکردی .یه بار خیلی خطرناک پرتش کردی .گرسنگی ات را اینجوری ابراز میکردی

.روز سوم هم خوب بودی امروز به قول خودت نهایت تلاشت را کردی و تا ۱۰:۳۰ خوابیدی.خونه مامان جون مهمون بودیم برای افطار .قبلش انگار علی را پرت کرده بودی از ماشین کف کوچه.پیشونیش زخم شد .

مامان جون فاطمه یه زنجیر طلا برای جایزه روزه اولی بهت داد.بهشون گفتی من همه روزه هام را میگیرم و اصلا رحمت آباد نمی‌رم که روزه قرضی داشته باشم .

برات توضیح دادم که از الان ممکنه خیلی ها حجابت،روزه گرفتنت،و اعتقادات تو را مسخره کنن.اما باید مطمین باشی که داری کاری را انجام میدید که خدا ازت خواسته و مسلما خدا برای ما بهترین ها را خواسته . بهت گفتم که الان خیلی ها اسمشون مسلمونه اما نمازنمیخونن و روزه نمیگیرن.تازه بقیه را هم مسخره میکنن 

بهت گفتم که خدا خودش زندگی ما را برنامه ریزی می‌کنه.اما این دلیل نیست که ما هیچ تلاشی نکنیم.

خوش و سلامت باشی .💕