علیعلی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
مسیحمسیح، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
سارهساره، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
نی نی وبلاگم.نی نی وبلاگم.، تا این لحظه: 1403 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
بابا حسینبابا حسین، تا این لحظه: 1402 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 1403 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

روزهای زندگی بچه های من

مامان گاهی عصبانی،،، اکثرا مهربون

تصادف

1402/2/27 6:17
نویسنده : مادر خانه دار
113 بازدید
اشتراک گذاری

سلام میوه های زندگیم.... 

پدر و مادر که باشی نگرانی داری... نگران سلامتی بچه هات... 

البته سپردن همه امور دست خدا به آدم یه آرامش خاصی میده(بماند که گاهی شعور من آدم خیلی کم میشه و نگران😔 فرداها میشم) 

پنجشنبه ۱۴٠۲/۲/۲۱بابا با همکاراش رفته بود کلار...(کـوه محدوده چهارمحال).. 

عصر من و شما سه تا و مادر و خاله و سمیرا رفتیم دانشگاه (سر کار بابا) توت بخوریم.. قرار بودبعدش بریم دنبال بابا..... 

نفهمیدم چرا یه لحظه غفلت کردم و ساره و سمیرا  رفتن وسط خیابون و مسیح به دنبالشون...... شنیدم ساره جون داد زد

" مسیح نیا ماشین میاد". و بوق و صدای گزیه مسیح..... 

بردیمش اورژانس الزهرا.. البته کلی من با مسیح بودم و بعد حسین اومد... 

از پایش که ورم کرده بود عکس و از سرش اسکن گرفتند خدا را شکر به خیرگذشت.... فقط پایش را آتل بستند..... خودش میگه "گچل"چون مثل گچ هست اما نیست...  

پسندها (2)

نظرات (0)