علیعلی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره
مسیحمسیح، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره
سارهساره، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
نی نی وبلاگم.نی نی وبلاگم.، تا این لحظه: 1403 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
بابا حسینبابا حسین، تا این لحظه: 1402 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 1403 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

روزهای زندگی بچه های من

مامان گاهی عصبانی،،، اکثرا مهربون

ادامه عید فطر (۱۴۰۰/۲/۲۴.جمعه)

1400/3/1 9:37
نویسنده : مادر خانه دار
251 بازدید
اشتراک گذاری

Useصبح بابا گفت بریم بیرون ناهار بخوریم .به خاطر کرونا این دو روز قرار بود راهها بسته باشه .پس ما هم بیرون شهر نمی‌توانستیم بریم .بقیه مرغ دیروز را الویه درست کردم و وسایل را جمع کردیم بریم شیدان ( کوههای بهارستان )علی از اون دفعه که مار دیده بود میترسید و می‌گفت اونجا نریم دیگه .

دوچرخه بابا و ساره را برداشتیم .علی هم اصرار کرد دوچرخه اش را بیاریم .بابا گفت بدون کمکی ..

علی اولش گفت نمیتونم اما بعد که کمکی را باز کردیم کلی ذوق کرد و قرار شد جایزه پفک بخریم .

رفتیم دنبال آبجی ساره و رفتیم .جای جدیدی را بابا پیدا کرده بود .قشنگ بود و سایه هم به خاطر تخته سنگ ها بود اما پر از مگس بود .

 👆👆در حال ناهار خوردن هستیم .عکس وسط علی« آگاما» شده .بعد از اینکه دوتا بزمجه دیدیم وخوشش اومد ،مثل اونا رو سنگ ایستاد.( رنگ قشنگی داشتن ).

عکس سوم هم بابا داره به ساره کمک می‌کنه بر ه بالای سنگ .سریع باد و بارون شد و ما هم اومدیم.البته به نوبت سوار دوچرخه شدیم .حتی علی هم با اون باد شدید سوار شد .

بعدش رفتیم با دوستامون عصرونه خوردیم .البته ساره خسته بود و دوست نداشت و بعد گفت من اذیت بودم اونجا .چون حجاباشون درست نبود 🧐🧐( این را درست گفت )

شب هم که برگشتیم مسیح تب ۴۰ درجه داشت .با پوست خیار و پاشویه و استامینوفن بهتر شد .چون با لباس کم کلی سوار دوچرخه بابا بود.

👆این را آبجی ساره برای عکس علی درست کرده( گیف) اما حالا متحرک نیست.خوشحالی علی جالب بود .

پسندها (2)

نظرات (1)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
1 خرداد 00 10:11
انشاالله که خوش گذشته باشه❤️❤️❤️ پس خیار تب و پایین میاره من نمیدونستم ممنون عزیزم وقتی میخوای متحرک باشه باید در پایان فرمت قیف را انتخاب کنی نه jpg