سلام
نشستم و ورق زدم صفحه نی نی وبلاگم را.... اصلا درست و حسابی ننوشتم....
از مسافرت هایی که تو تابستون رفتیم از دریاچه سها اردبیل تا رضوانشهر با عمه مریم و بچه هایش..؟
از پیاده روی کربلا با خاله سمیه...
از عروسی سعید دایی کرج و تهران....
و از بوشهر یهویی دو هفته پیش
👇صبح۱۴٠۱/۸/۱۸چهارشنبه. بوشهر
👇عصر چهارشنبه.... بعد از کلی آب بازی تو دریا و خوردن ناهار.... از لحظات خوب آر امش... مسیح وساره و علی باهم حرف میزنن و تخمه میشکنن😍
👇صبح پنجشنبه۱۴٠۱/۸/۱۹وقتی تو راه رفتن به گناوه ترمز ماشین جدید نگرفت و ما تو بارون دنبال نمایندگی ایران خودرو میگشتیم.... بچه ها تو بارون ماشین جدید را تمیز میکردند 😉
و قسمت بازار و خرید گناوه..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی