تنهایی
خانم همسایه ما همسرش برای 6 ماه رفته پاکستان سرکار .و این خانم با 4 تا بچه (9 ،7،4،2 ساله )تنها است .از دیروز که بهم گفت تا حالا همش دارم فکر می کنم که سخته تنهایی سر و کله زدن با بچه ها .انگار پدر بچه ها شب میاد خونه من تازه می تونم خستگی در کنم (البته ممکنه .چون اکثر مواقع همسری نشسته خوابش برده 😅😉)تاحالا برای خودم پیش اومده که یک ماه تنها باشم اما با یه بچه 2 ساله .اما با این اوضاع که بچه ها تمام وقت توی خونه هستن فکرش را هم نمی تونم بکنم ............................میرم به عالم بچه گی خودم .مامان من هم با 4 تا بچه اکثرا توی روستا تنها بود و پدرم توی شهر کار می کرد .نه تلفن بود و تماس تصویری و نه خبر .اما خوب دو هفته یه بار می اومد .و مادرم تنها تموم کارها را انجام میداد .رسیدگی به بچه ها وتازه کارهای باغ و حیوون ها هم بود .......................................................بعد از اینکه سه تا بچه اوردم به مادرم و زحمت هایی که برامون کشیده بیشتر فکر می کنم .واقعا بچه داری اون روزها بیشتر زحمت داشته (فقط کهنه شستن را که برای برادر کوچکم یادم میادکافیه که بگی خدایا ازت ممنونم و شرمنده که گاهی ناشکری می کنم .)