علیعلی، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره
مسیحمسیح، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
سارهساره، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
نی نی وبلاگم.نی نی وبلاگم.، تا این لحظه: 1403 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
بابا حسینبابا حسین، تا این لحظه: 1402 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 1403 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

روزهای زندگی بچه های من

مامان گاهی عصبانی،،، اکثرا مهربون

خاطرات نانوشته

1401/6/15 3:39
نویسنده : مادر خانه دار
268 بازدید
اشتراک گذاری

ما مرداد۱۴۰۱ رفتیم یه سفر عالی ....اولش گذری همدان چر خیدیم .گنج نامه رفتیم ..،👎

کنار مهمانسرای دانشگاه بو علی همدان که اتاق  گرفته بودیم یه دریاچه بود ..که با علی جون صبح رفتیم دور زدیم ...

صبح روز اول علی و مسیح تو اتاق گیر کردن و در باز نشد ...از داخل قفلش کرده بودن ...بابا برای باز کردن درتلاش کرد و در شکست ....متصدی اونجا مرد خوبی بود و به جای گرفتن هزینه در به بابا گفت خودش درستش کنه .....و این تلاش پدر عزیز  👎

آرامگاه بابا طاهر عریان و شعری مناست اخلاق اون موقع علی جون .....عصبانی بود چون یه اسباب بازی دیده بود و میخاست ...

از غار علیصدر هم دیدم کردیم ...واقعا آدم به هنر مندی خدا ایمان میاره 👎

بعد دریاچه سها اردبیل دو شب موندیم .....

واقعا زیبا بودو جالب اینکه قرار بود بعد اینجا بریم دریاچه نئور..اما سها آروم و سر سبز و خوب بود ...و موندیم همونجا  👎

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)