خاطرات نانوشته
ما مرداد۱۴۰۱ رفتیم یه سفر عالی ....اولش گذری همدان چر خیدیم .گنج نامه رفتیم ..،👎
کنار مهمانسرای دانشگاه بو علی همدان که اتاق گرفته بودیم یه دریاچه بود ..که با علی جون صبح رفتیم دور زدیم ...
صبح روز اول علی و مسیح تو اتاق گیر کردن و در باز نشد ...از داخل قفلش کرده بودن ...بابا برای باز کردن درتلاش کرد و در شکست ....متصدی اونجا مرد خوبی بود و به جای گرفتن هزینه در به بابا گفت خودش درستش کنه .....و این تلاش پدر عزیز 👎
آرامگاه بابا طاهر عریان و شعری مناست اخلاق اون موقع علی جون .....عصبانی بود چون یه اسباب بازی دیده بود و میخاست ...
از غار علیصدر هم دیدم کردیم ...واقعا آدم به هنر مندی خدا ایمان میاره 👎
بعد دریاچه سها اردبیل دو شب موندیم .....
واقعا زیبا بودو جالب اینکه قرار بود بعد اینجا بریم دریاچه نئور..اما سها آروم و سر سبز و خوب بود ...و موندیم همونجا 👎