علیعلی، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
مسیحمسیح، تا این لحظه: 5 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره
سارهساره، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره
نی نی وبلاگم.نی نی وبلاگم.، تا این لحظه: 1403 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره
بابا حسینبابا حسین، تا این لحظه: 1402 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
مامان زهرامامان زهرا، تا این لحظه: 1403 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

روزهای زندگی بچه های من

مامان گاهی عصبانی،،، اکثرا مهربون

قایق و‌شکستگی

1400/6/31 6:27
نویسنده : مادر خانه دار
128 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بچه های مهربونم من .

ما روز جمعه ۱۹ شهریور ۱۴۰۰رفتیم رحمت آباد .قایق بادی را بردیم بند قادر.خیلی خوش گذشت .خانواده دایی حمید و دایی محمد هم بودند .👇 

مرحله بعد قایق سواری ،توی خونه تمیز کردنش هست .ما دوباره توی خونه قایق را باد کردیم .شما ،بچه ها گفتید جمعش نکنید تا بازی کنیم .ظهر دوشنبه ۲۲ شهریور نشستید لب قایق ،سه نفری.قایق برگشت توی کمرتون.مسیح گریه کرد نیم ساعت و بعد از خستگی خوابش برد .چند روز دستش را زیاد تکون نمی‌داد.تا چهارشنبه که عمه مریم اینا اومدن اصفهان .به حسین آقا ( پزشک ارتوپد)دستش را نشون دادم و عکس نوشت .صبح پنجشنبه۲۵ شهریور عکس گرفتیم و گچ 😔به دلیل شکستگی مچ دست چپ . ،👇

روز ۲۹ شهریور خونه مامان جون ساره میخواست علی را تربیت کنه( همون زدن🤣🤣)انگشت شصت درد گرفت و فرداش دکتر و گچ👇تازه گریه های ساره که نمی‌خواستم گچ بگیرم .ساره جون بیشتر نگران وضو گرفتنش بود .وضوی جبیره را بهش یاد دادیم می‌گفت نمی‌دونم درسته یا نه ؟ رساله را آوردم و براش خواندم.و بعدش میگه فکر نمی‌کردم نداشتن انگشت شصت زیاد لازم باشه.حالا میبینم همشون به درد میخورن😘

توی راه که من مامان داشتم ساره را می‌بردم دکتر افتادم زمین با دوچرخه و کشکک پای چپ من هم داغون شد .البته فقط کوفته شد اما تا دو سه روز نتونستم خم کنم زانو را .👇این عکس زانو مامان 😅😅😆

ماه صفر هست و ما صدقه کنار گذاشتیم .نمی‌دونم چرا اینجوری شد .به ساره جون گفتم سلامتی بهترین هدیه ای هست که خدا به ما داده .و ما باید شکر گذار این نعمت باشیم .🤲🤲علی میگه ساره مامان حالا یه بچه داره ،اون هم من هستم .و بعد از درد پای من میگه بابا الان یه بچه داره  زن هم نداره 🤣🤣 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)